گدای فاطمه (س) ( جمعه 89/12/6 :: ساعت 6:6 عصر)
یا رب البیت الحرام... همه خواب بودند ولی من قرار نداشتم! یه جا پیدا کردم تا نماز ظهر و عصر رو بخونم و قرآن خوندم و رفتم نزدیک مقام ابراهیم
و حجر اسماعیل و مستجار و نزدیک دیوار کعبه شدم و لمسش کردم... صفایی داشت وصف ناشدنی...
آفتاب بیشتر اجازه نداد...
رفتم هتل و وقت ناهار همه تعجب کردن که چرا چادر سفید سرمه! گفتم حرم بودم خیلی تعجب کردن! چون خودشون تازه از خواب بیدار شده بودند! ناهار رو خوردم و یه کم استراحت کردم و بعد جلسه داشتیم... تا جلسه تموم شه یه کم دیر شد و دم اذان مغرب رسیدیم حرم....
بعد از نماز رفتیم طبقه دوم حرم... خیلی زیبا بود...
نماز و قرآن خوندیم و وقتی خواستیم به سمت هتل بریم وقت نماز عشاء بود! مام که قبلا خونده بودیم نمازمون رو صبر کردیم تا اونا نمازشون رو بخونن...
بعد هم برگشتیم و بعد از شام هم خوابیدیم...
|
کل لبیک ها
|
||