سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  • گدای فاطمه (س) ( یکشنبه 90/7/24 :: ساعت 7:51 عصر)


    یا رب البیت الحرام...


    ساعت دو و نیم راهی مسجد شدم و مشغول نماز و  ...

    بدجوری خوابم میومد ولی اول شعبان بود و قرار بود در کعبه باز بشه برای شستشو با گلاب ناب ایرانی... همه منتظر بودن تا در باز شه... جمعیت موج می زد توی مسجد... یه سری دعای فرج می خوندن... یه سری اشک میریختن... همه جمع بودن به جز آقا... خیلی جاش خالی بود... کاش خودش بود و در رو باز می کرد.... در که باز شد همه تکبیر و صلوات و دعای فرج میخوندن... میگفتن موقع باز شدن در دعا مستجابه... دعای خیلی ها بود ظهور آقا... کاش مستجاب می شد...

    خیلی شلوغ بود و منم توان موندن نداشتم... برگشتم هتل و بعد صبحانه کمی خوابیدم و دوباره رفتم حرم... هنوز در کعبه باز بود... این بار بیشتر جای خالیشو حس کردم...

    بعد از شسشتو و بسته شدن در شروع کردیم به طواف و بعد هم نماز ظهر... با اینکه خیلی آفتابش داغ بود ولی بازم رفتم طواف... چفیه م رو خیس کردم و انداختم روی سرم تا خیلی اذیت نشم...این عکس رو هم مخصوص گرفتم برای یکی از  دوستام که گفته  بود روبروی کعبه زیارت آل یس بخونم براش...

    بعد از  ناهار و کمی استراحت... غسل احرام کردیم تا بریم دوباره محرم شیم... چون ماه جدید قمری شده بود و میتونستیم یه عمره ی دیگه به جا بیاریم... اول رفتیم مزار شهدای فخ که خرابه ای بیش نبود!!


    ازون جا هم راهیِ مسجد حدیبیه شدیم...


    نماز مغرب رو خوندیم و محرم شدیم... با سعیده بودم... سارا و زهرا سادات کوچولو همش با ما بودن و اخت شده بودن با ما... رفتیم هتل و شام خوردیم و راهی مسجد شدیم برا اعمال... این چند روز هم خسته شده بودیم هم پاهامون درد میکرد هم خوابمون میومد!! چه اعمالی شد! دیگه طواف نساء رو گذاشتم بمونه برا فردا و رفتم هتل... سعیده ولی موند تا اونم انجام بده...



    الهی لک الحمد بالنعمة.... یا حق





    کل لبیک ها
    روز چهارم و احرامی دوباره
    روز سوم حضور در مکه
    زیارت دوره
    روز دوم حضور در مکه
    روز اول حضور در مکه
    طواف دل
    لبیک...
    [عناوین آرشیوشده]

    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن