سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  • گدای فاطمه (س) ( پنج شنبه 90/1/25 :: ساعت 6:41 عصر)

    یا رب البیت الحرام...

    ساعت 3 نیمه شب بیدار شدم و با سعیده رفتیم حرم...

    روز جمعه بود... قبل نماز صبح مشغول شدیم به عبادت و بعد نماز هم من رفتم طواف و دعای ندبه رو توش خوندم... صفایی داشت وصف ناشدنی... این الطالب بدم المقتول بکربلاء...

    بدجوری خوابم می اومد... رفتیم هتل و بعد از صبحانه و حمام، زودی خوابیدم...

    ساعت 10 دوباره با سعیده رفتیم حرم... نماز جمعه بود... حسابی شلوغ بود حرم! (امام جمعه توی عکس پایین روی منبر مشخصه)

    مشغول شدیم به نماز و دعا تا وقت نماز جمعه شد و امام جمعه مشغول خوندن خطبه شد... چون تقریبا هیچی از خطبه هاش نمیفهمیدیم گهگداری با سعیده حرف میزدیم که یه خانومی کنارمون نشسته بود و هم چین با غیظ بهمون گفت که صحبت نکنید وسط خطبه ها که ماتمون برده بود!

    خلاصه نماز رو خوندیم و توی اون وانفسای گرما و جمعیت برگشتیم هتل...

    بعد از ناهار بازم خوابیدم و وقتی بیدار شدم جلسه بود! ولی من نرفتم... روحانیمون خیلی یواش و بی روح صحبت میکردن و اصلا میل و رغبتی برای گوش دادن به حرفاشون نبود!! رفتم حرم و نماز و طواف و دعا...

    بعد از شام ریحانه گفت پولش گم شده!! حس خیلی بدی داشتم... خدا رو شکر زیر تشکش گذاشته بود و پیدا شد!!!

    باز هم خواب...


    الهی لک الحمد بالنعمة.... یا حق





    کل لبیک ها
    روز چهارم و احرامی دوباره
    روز سوم حضور در مکه
    زیارت دوره
    روز دوم حضور در مکه
    روز اول حضور در مکه
    طواف دل
    لبیک...
    [عناوین آرشیوشده]

    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن