سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  • گدای فاطمه (س) ( پنج شنبه 89/7/29 :: ساعت 8:38 عصر)

    یا رب البیت الحرام...

     

     

    بعد از استراحت، من و ریحانه رفتیم حرم...اینبار روبنده هم زدیم! ریحانه هم برای من هم برای خودش دوخته بود...

    روزی سه بار درهایی که به سمت روضة النبی (بین قبر پیامبر و منبر پیامبر رو روضة النبی مینامند و قطعه ای از بهشت) هست رو برای خانم ها باز میکنن...

    یک بار صبح حدودا ساعت 9... یک بار بعد نماز ظهر...یک بار هم بعد نماز عشاء...

    به این امید که میتونیم بریم سمت ضریح پیامبر (البته ضریح که نمیشه گفت! یه اتاق چهار گوش که داخلش تاریکه و دیواراش رو با قفسه های قرآن پوشونده بودن! که مردم بیشتر حواسشون به این باشه که اینجا قطعه ای از بهشته تا قبر پیامبره!! توی عکس، پشت پارتیشن، یه گوشه از ضریح رو نشون میده!) از در عثمان وارد مسجد شدیم... اما درها رو بسته بودن!

    داخل مسجد مشغول نماز و قرآن و زیارت و دعا شدیم تا اذان بشه...

    ریحانه مدام اشک میریخت ولی من هم چنان مبهوت بودم...

    بعد از نماز ظهر همه پشت درها منتظر بودن تا درها باز شه و بریم سمت ضریح پیامبر...

    درها باز شد و همه دویدن! اشتیاقی داشتن که وصف ناشدنی بود...

    قطعه ای از بهشت...روضه النبی... روضه رضوان... ستون توبه...ستون عایشه...خانه حضرت زهرا...در سوخته...کجایی اشک؟!

    قسمت روضه رو با فرشای سبز پوشونده بودن...واقعا انگار توی بهشت بود آدم...احساس سبکی...احساس اینکه کنار رسول خدایی وصف ناشدنی بود...

    4 رکعت نماز خوندم ولی به خاطر جمعیت زیاد اونجا، شُرطه ها(خادمان حرم!!!) بلندم کردن...رفتم سمت ستون توبه و 2 رکعت دیگه نماز خوندم...

    مناجات توابین بالاخره به دادم رسید...

    الهی البَسَتْنی الخطایا ثوب مذلّتی...

    نماز پشت ستون توبه...یاد اینکه مذنبم...یاد گناها...بالاخره اشک جاری شد...یا زهرا...

    نمیتونستم دل بکنم...من گناهکار توی بهشت بودم و مجالی نبود و باید میرفت...طعم شیرینی بود نجوا با رسول خدا که پدر امتم هست...

    هوا به شدت گرم بود... ساعت 3 رسیدم به هتل و یه راست رفتم رستوران! فقط من مونده بودم که غذا نخورده بودم!! غذا بود ولی! خوردم و بعد مشغول شستن لباس شدم و زود حاضر شدیم برای رفتن به سمت بقیع!

     

     

    بقیع رو هم فقط روزی یکبار اونم 4 عصر اجازه میدادن تا خانم ها از پله ها بالا برن و فقط حق داشتن از دور قبور ائمه رو نگاه کنن...

    اما آقایون هم صبح ساعت 7 هم عصر ساعت 4 درهای بقیع به روشون باز میشد و ... :(

     

    الهی لک الحمد بالنعمة...یا حق

     





    کل لبیک ها
    روز چهارم و احرامی دوباره
    روز سوم حضور در مکه
    زیارت دوره
    روز دوم حضور در مکه
    روز اول حضور در مکه
    طواف دل
    لبیک...
    [عناوین آرشیوشده]

    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن